نیا باران
زمین جای قشنگی نیست.
من از اهل زمینم، خوب می دانم
گه گل در عقد زنبور است
ولی از یک طرف، پروانه را هم دوست می دارد...
نیا باران !
ای کاش میدونستی در چه حد دلم میخواد ریز ریزت کنم...یه چیزی تو مایه های سالاد شیرازی...و سس بریزم روت اونم سس هزار جزیره . نمک و فلفل و یه عالمه چاشنی سالاد و بعد این معجون رو بندازم جلو سگ...بعید میدونم سگ هم بتونه تو رو سق بزنه....
* احتمالا یکی از تخمی ترین احساسات دنیا اینه که قبل ازینکه عاشقش بشی دلتنگش بشی...هنوز دوست داشتنش رو تجربه نکردی مجبور باشی دلتنگ بودنش رو تجربه کنی...هنوز درست درمون دیدنش رو تجربه نکردی مجبور باشی ندیدنش رو تجربه کنی...
حالا که دارم مینویسم حس میکنم ازون تخمی تر اینه که درست وقتی داری آسمون ریسمون میبافی که بگی خفه شو زر مفت نزن درست همون موقع ته دلت بگه کاش حرفمو دایورت کنه و به زر مفت زدن هاش ادامه بده....
طفلکی چی میکشه از دست تو سحر..
اما احساساتیو که اوردی کاملا داشتم و تجربه کردم اخ که خیییلی تلخه..
تازه به بودنش خو بگیری بعدش ازت بخواد نداشته باشیش..دلت براش پر بزنه اما غرور له شدت بگه خفه شو الاغ..
و جالبتر اینه که کل این پارادوکس تو یه مدت زمان خیلی کوتاه رخ بده..
کی ؟؟؟
من ؟؟؟
سلام سحر جون
دلنوشته هات منو خیلی به خودش جذب کرده.چند وقت پیش اتفاقی به وبلاگ شما بر خوردم یه کم که خوندم خوشم اومد و دیگه نتو نستم ولش کنم به خاطر همین لینکتون کردم و میام و میخونم.(البته با اجازتون)
موفق باشین.
خوشحال میشم بهم سر بزنین.
خوش اومدی عزیزم.
حتما میام پیشت.
سحر چند بار باید بگم می فهمم چی می گی؟
دلمون اصلا بیخود و بلاجهت تنگه. برای شخص نیست گونم. شاید هم باشه نمی دونم. شاید هم یه آدمی باشه که حضورش این دلتنگی رو کمش کنه. فعلا البته اون آدم زاده نشده انگار
جیگرتو...
یعنی حال میکنم باهات...هم قصه ناشنیده دانی حکایت توست...عاشششششششقتم ...
اون آدمه اصلا قرار هم نیست زاده شه...
سلام سحر جونی
من تازه می خوام تبریک بگم سحر جون امیدوارم هر روز موفق تر بشی تو کارت تا کور بشه هر کی نمی تونه ببینه و بترکه چشم حسود ( الان حس از این مامان بزرگا یهو بهم دست داد ) !
خیلی خوشحال شدم واست .
معذرت می خوام
نبات زعفرونی چطوره . دلم تنگ شده واسش .
سحرررررررررررررررر؟نکن این کاراروباخودت
سلام
بنظرم داری یه نموره ریب میزنی ها
مراقب خودت باش
ببین من یک مدت فکر میکنم حالم بده و دنیا تغییر کرده
میدونی چرا چون از حرفای جنابعالی درست سر در نمیارم
اولش گفتم به به چه معجونی سالاد شیرازی و نمک و فلفل و چاشی و .. آخرش دیدم حواله دادی به سگه که هیچ سگه هم خوشش نیومد!!
کاملا موافقم!
شعر قشنگی بود.
فکر میکردم فقط خودم خلم!!!چون همیشه منتظر یکی ام که نمیدونم کیه؟؟؟
نه سحر من خیلی دلتنگم بگو بیاد
انگار خیلی اوضاعت پیچیده شده سحر جان
سلام عزیزم.می فهمم چی میگی.خیلی وقتهادلم میخوادهمه چی دایورت بشه روی یه چیزدیگه
بیچاره این دل از دست تو آواره شده!! گاهی بد نیست دل رو به حال خود واگذار کرد. انقده این احساس رو سرکوب نکن
بی جنبه تر از من دیده بودی امروز ۲باره ژستتو خوندم و در حد مرگ عر زدم
چقد اون شعر بالای پستت قشنگ بود.خیییلی قشنگ بود.۱۰ بار خوندمش.
ذهنت خستس...