تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

خاطرات کلاس زبان

 

 

 

هر هفته تیچر زبانمون بهمون ۲ تا موضوع انشا میده 

هتل مورد علاقه - هنرپیشه مورد علاقه - جایی که برای ریلکسیشن میری - خانه مورد علاقه و ...  

و از انشاهای من کلی میخنده و  از چیزی که هستم و نشون میدم و فکر میکنم حسابی شاخاش در میاد... 

کلا در کلاس زبان قیافه من و هستی این شکلیه 

 cloob chocolat 14.gif

 

 

این هفته موضوع انشامون اینه: 

هنری که دلت میخواد یاد بگیری... 

هستی: تو در مورد چی مینویسی؟ 

من : نمیدونم شاید درباره خوانندگی. تو چی؟ 

هستی : شاید درباره ساز زدن یا عکاسی

من: یه چیز بگم؟ 

هستی: اوهوم. 

من: دلم میخواد درباره هنر عاشقی بنویسم.اصولا خیلی دلم میخواد یاد بگیرم وقتی یه مردی توجهم رو جلب میکنه چطوری باید بهش نزدیک شم که قارت نباشه

هستی: البته به اون نمیگن هنر عاشقی میگن هنر مخ زنی

من:نه مخ زنی منظورم نبود. یه جورایی نخ دادن منظورم بود

هستی:چه فرقی دارن این دو تا اون وقت؟ 

من:مخ زنی یه جوریه.انگار میخوای سر طرف هوار شی. نخ دادن یعنی یه جوری باب آشنایی رو وامیکنی و ازین حرفا ...یه کار با کلاس و کاملا خوب دیگه

هستی:بمیرم برات که اصلا بلد نیستی با آدما آشنا شی و ارتباط برقرار کنی و از انزوا و گوشه گیری کپک زدی  

من: بابا منظور من یه ارتباط خاص بود. یه ارتباط دوستی چه میدونم به قول خارجیا قرار . نه ازین دوستیای سلام خوبی خوبم

هستی:آها پس برو با همون خارجیا ارتباط برقرار کن که بفهمن قرار مرار یعنی چی؟چون ما ازین جفنگولیات نداریم تو جموری اسلامیی 

من:منم منظورم تو همون خارج بود. اینجا آقایون شعور تمایز بین مخ زنی و نخ دهی رو کلا ندارن

هستی:عالیه همینو بنویس این جمله قصارتو هم به انگلیسی بهش بگو..کلی میخندیم

(اخه من چپ و راست میزنم تو پر این بنده خدا...خیلی اعتماد به سقف تشریف داره آخه...هستی میگه مردای مرداد همه شون همینن.خصوصا اگه مهدی هم باشن که دیگه تهشن...هستی تو طومار طالع بینی به دوتا اصل بیشتر باور نداره ۱-  مردای مردادی ۲- مهدی ها )

من:مسخره من دارم جدی میگم. کاش یه کلاسی چیزی بود این چیزا رو یاد میدادن 

هستی:میخوای یه سرچ تو نت بزنم ببینم کلاسی دوره ای چیزی اگه هست بری ثبت نام کنی.واللللااااا اینهمه پول وایمکس ایرانسل دادیم واسه همین روزا 

من:حالا هی بزن خاکی.

هستی:ناامید نباش خیلیم بی استعداد نیستی. مثلا وقتی از یکی که ازش خوشت میاد تعریف میکنی(البته ایشون یه مثال هم برای این مسئله اوردن)کاملا با احساسی 

من:خوب خره جلو تو اینجوری تعریف میکنم. جلو اون هی میزنم صحرای کربلا .

هستی:باشه دیگه جهنم. بعد از آیلتس و یادگیری فرانسه میزنیم تو کار کلاس مخ زنی. خوبه؟؟؟ 

من:همین تو خواهرمی که من اینجوری شدم دیگه 

هستی:نبات خاله بمیرم برات. بابای درست و حسابی که نداری. ننه تم که پاک خل و چله...شانس نیوردی تو هم تو این زندگی 

من:عمرا.از ۱۲ سالگی دختربازی یادش میدم که عین ننه ش نشه. 

هستی:ما که الگوی تربیتیمون خانوم فاطمه زهرا بود این شدیم...تو چی میشه خاله؟؟ 

من: 

و ازون موقع شدیدا دارم فکر میکنم به هنری که نمیدونم اسمش دقیقا چیه

هستی معتقده به جای آموزش هنر مخ زنی لختی هنر حال گیری نکردن و آدم ضایع نکردن و تو پر ملت نزدن رو هم اگه یاد بگیرم بد نیست... 

چه لکچری بنویسم من !!!!! 

 

نظرات 19 + ارسال نظر
سمانه یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 http://KOODAK-61.PERSIANBLOG.IR

عزیزم اینا چیزایی که تو ذات آدمهاست.به نظر من یادگرفتنی نیست.بعضیا واقعا خبره ان و بعضیا مثل من و تو با چهارصد تا کلاس هم پاچه یارو چه ایرانی و چه خارجی رو همچین میگیرن عاشقی یادش بره!!!بذار زندگیمون و بکنیم!!!

ولی من اصلا منظورم پاچه گیری و اینا نبود...
زندگی تو بکن خواهر...اراجیف من و بی خیال...

امیر علماء یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 http://www.vlife.ir

Can you speak English?

اوووووووه
یس
اونم چه جووووووور

دختر ماه یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:03 http://sokoote-sarshar.blogsky.com

سحر من دیشب هی بهت جواب میدادم ..نمیرسید نمیدونم چرا.....دعوام کردی :(

والا من شنیده بودم این یاهو هم شروع کرده به آف مردم خوری ولی هی باور نمیکردم...
کور شم من که تو رو دعوا کردم...
غلط کردم رو واسه همین روزا گذاشتن دیگه....

ساحل یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:35

میگم اگه یاد گرفتی منم التماس دعا دارم؛؛؛اما جدا به نظر منم مخ زنی یه هنره که بعضی تو خونشونه برخی مث منم اگه فرد در ٢قدمیش باشه هم چنان فراریش میدن که یارو پشت سرشم نگا نکنه

ااااا
یعنی تقصیر مامانمه که منو اینجوری زاییده؟؟؟؟

مریم یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 14:43 http://oddlife.blogsky.com

سحرجان زحمت زیادی نکش.
اینکارها ژنتیکیه
ماها یاد نمی گیریم.
بعدش هم فکر نکن هنرت کم هنریه
مگه هر کسی می تونه چکشی حرف بزنه؟
مگه هر کسی می تونه چنان مشت محکمی بر دهان آن ننه مرده ای که به خیال آشنایی به تو نزدیک می شه بزنه؟
مگه هر کسی می تونه در عین حال که دلش برای یارو غش می ره چنان بی محلش کنه که خودش هم باورش نشه؟؟؟
قدر هنرت را بدان ...
خودت رو دست کم نگیر
هنر نزد سحر می باشد و بس.

تو رو خدا؟؟؟؟
میدونستم هنر مندمااا
ولی دیگه تا این حدش رو نمیدونستم...
گمونم صاحب سبک هنر هشتم که نه هنر نهم میشم . نه ؟؟؟

امیر یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 17:29

سلام سحر
یه سوال
چرا همه دخترهایی که اینجا کامنت گذاشتن می گن که این چیزارو بلد نیستن و ...
یعنی اگه اینجا یه جامعه ی آماری باشه نشون می ده که تو این جامعه هیچ دختری حتی بلد نیست نخ بده چه برسه به اینکه بخواد مخ بزنه...
یا شایدم بتونیم اینو نتیجه بگیریم که همه خواننده های بلاگ شما مثل خود شما بچه مثبتن!!!
من فکر می کنم این درسته
سحر بچه مثبت :D

چون اگه بلد بودن به جای خوندن اراجیف سحری الان زیر بارون منتظر یه آقای مهربونی بودن که سوارشون کنه برسوندشون....
فهمستی الان؟؟؟؟
اما اصلا نگران نباش
خودم که یاد گرفتم به همشون یاد میدم...
بچه مثبتم خودتی
اگه راس میگی بگو ببینم خودت بلدی نخ بدی؟؟؟؟؟؟

محمد یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 18:30 http://mohamed.blogsky.com

here men cannot understand huge difference between brain hitting and giving rope .)))

کار ترجمت رو راحت کردما! به خاطر هستی خانم ترجمش کردم برات.))

هااااا؟؟؟؟؟؟؟؟

ماهی خانوم نمره ش چنده این آقا داداش ما؟؟
نرم همینو سر کلاس بگم فحش جد و آباد توش باشه...

ماهی خانوم یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:24 http://mahinameh.blogsky.com

حالا شاگردای من میرن دنبال آآآآآآآسون ترین موضوع ممکن! یعنی پسره دانشجوی مهندسی عمران می گفت دلم می خواد سوپر مارکت داشته باشم! گفتم پس اینهمه تحصیلات چی؟ گفت لغتهای این شغله آسون تر بود! بعد تو و هستی هم میشینین خودتونو زخم می کنین که چه خبره می خواین یه لکچر بنویسین!

ای ماهی جون چه حالی میکنه اون مهندس جون عمران با تو و کلاسات...
جان خودم آدم زبانش میاد اصلا...
جای زخماشم زود خوب میشه نگران نباش...

از دیار نجف آباد یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 21:26 http://fromnajafabad.wordpress.com/

یعنی بگو همین چندتا موردی که آخر متن نوشته بودی... هنر حالگیری نکردنُ، هنر عصبانی نشدن، هنر خوب گوش کردن، هنر قدر صداقت رو دونستن، هنر تشخیص دوغ از دوشاب..... آخی نفسم برید... بازم بگم؟... بهله میگفتم همین هنرها خودش یه دنیا هنر «عاشقیت» اند.

جداً هم اگه میتونستیم فقط همین «دوست بداریم و دوست داشته شویم» را گسترش دهیم؛ کافی بود تا سوتفاهم ها رو رفع کنیم و به تفکر ورای صحبتها و سکوتها بیشتر دست یابیم و اونوقت بود که میدیدم.... هنر عاشقی کردن.... کم هنری نیست و ولایت خارجه و داخله هم ندارد.... بیا تاقدر یکدیگر بدانیم.

درود و دوصد بدرود.... خوشت اومد چه سخرانی کردم؟ ببخشید دیگه مثل اینکه قرصام دور شده...ارادتمند حمید

آقا ما نخواستیم این مدل هنر عاشقیت رو ...
واللللللا

نه جون داداش از ایران رفتیا ولی ایرونی گریات نرفته...

خوشمان اومد فتیر...سخنرانی غرایی بود...دم شما گرم.

صبا یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 22:53 http://harfhaiedeltangi.persianblog.ir

دلم میخواست توی کلاس زبانت بودم وقیافه استادت روباارائه این لکچرت می دیدم.
ازشوخی گذشته مخ زنی هم یه هنره سحرجون که هرکسی نداره

آآآآآآخخخخخخ
کاش بودی میدیدی صبا جووووون

بله...میگن هنر نزد ایرانیان است و بس ولی گمونم اینم مثل بقیه حرفا واسه ما ایرونیا درآوردن...
ظاهرا اون موقعا هم یه محمود خالی بندی میزیسته در ایران زمین...

امین دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 00:44



خیلی باحال بود از عکس این خرسه خیلی خوشم امد

موفق باشید

تا سر زدن بعدی من به وبلاگتون بابای

از تو چه پنهون میخواستم یه عکس حقیقی تر بذارم روم نشد

مریم-یادگار دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:52 http://maryam-yadegar.blogspot.com

بستگی به هنر طرف مقابل هم داره آخههه!! بعضی ها استعداد آدمو کور می کنن... یعنی مث منی که ادعای استادی در اون رشته مورد نظر تورو دارم تا حالا شده ببینم در موردهایی کم آوردم وانگار اینهمه استعداد رو ریختم تو چاه خ...:)) حالا اگه یه وخت آموزشی چیزی خواستی بیا پیش خودم. پوستشونو می کنم توش پرکاه می کنم ازم تشکر هم می کنن.

ای جاااان منی تو...
ای نفس منی تو
ای پامادور
ای باقلوا
یه کلاس بذار برای ما...

مریم جون شما احیانا کلاس آموزش از راه دور هم دارین؟؟؟
جان سحر بیا و خواهری کن که تا عمر دارم نوکرتم...

ای جاااان...
چقدر خوشحالم نمودی با این کامنت

بهار دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 http://raddepa.persianblog.ir

چند تا از پست هاتو خوندم...دوست دارم نوشتنتو...

یه مادر دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:41

آررررررررررررررررره؟!!!
چشمم روشن
یه وقت انشاءت رو تقدیم معلمت نکنیها اونوقت می شی بی جنبه
شوخی کردم
ولی سحر در مورد مهدی ها و مرداد مهدیها از من اطلاعات بگیر
یه داداش دارم اینجوری یه پسر خاله دارم اینجوری یه برادر شوهر دارم البته به نام مرداد محمود و یه خواهر دارم به نام مرداد سیمین ...........

از تو چه پنهون منم دارم کم کم به مردادی ها و تاثیر اسم مهدی در زندگی و سرنوشت افراد ایمان میارم......
هستی که یه پا نظریه پردازه در این زمینه
نمیدونم چه حکمتیه که دوس پسراش یک یدر میون منگولتینا یا مردادین یا مهدی...

امیر دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 13:25

سحر و دوستان همگی مثبتند....
اوه ...
سحر و دوستان
اگه یه روزی خواستی مثل چند ماه پیش اسم بلاگتو عوض کنی به نظر من اینم میتونه یه گزینه خوب باشه.

اون وقت الان خود تو این وسط جات کجا بود؟؟؟
تو دوستان هستی ولی تو بچه مثبتا نمیبینمت...
چه جوریاس؟؟؟؟؟؟

خانم هویج دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:24

ببین سحر توروخدا اگه از این کلاسها پیدا کردی منم خبر کن شاید یه چیزایی یاد گرفتم . ثواب داره
راستی وقت ندارم این روزا به بلاگم برسم. مرسی سر زدی و یادم بودی. بووووووسسسسسسسسس
از بین همه اومدم یه سری به تو بزنم ببینم چطوری؟خوبی؟

قربون ابجی برم
بذار رو مخ این مریم کار کنم ببینم نم پس میده یا نه..
نتیجه ش رو حتما خبر میدم...خبر که چه عرض کنم اطلاع رسانی گسترده میکنم...

خلاصه که ازون کلاسا سراغ ندارم ولی ازین کلاسا که تیچرش جیگره سراغ دارم....عجالتا بیا و همین نقد رو بچسب...

فاطمه اورجینال دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 15:43

آخه قربونت ما استعداد سرنخ گیری هم نداریم چه برسه به سرنخ دادن...
از من میشنوی پولت رو حروم نکن...سرمایه گذاری کن روی نبات...ماشاالله بااین استعدادی که من ازش دیدم و الگوهایی که داره خوب نتیجه میده!
---
ببینم این تیچر کیس مناسبی نیست؟ ژن و شانس و هنرت رو توی لکچر این هفته تست کن...خداروچه دیدی شاید گرفت!!

کلی خاطره واست آماده کرده بودم تعریف کنم در خصوص تیچر تا خودت بفهمی کیس مناسبی هست یا نه که فیلتر شدم..
احتمالا این هم قسمت نبوده...

فاطمه سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:37 http://zarj.blogpersia.com/

کاش مادرانمان بجای سربزیری کمی رسم عاشقی و عاشق کشی یادمان میدادند. خوب تقصیری هم ندارند این نسل سر پورسودایی داشت که به ضربتی کوفتندش

ما هم که بلد نیستیم یاد بچه هامون بدیم..
میشه یه دور باطل یعنی؟؟؟

بانکی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:29

سلام
اومدم خوندم حاضری زدم

داشتم فکر میکردم یعنی آخرین نظری که برام ثبت شده نظر کی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد