تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

نبات زعفرونی

 

قبل از دیدن عکسها یکی کمه تا جون داری پشت هم  بگو ماشاا... 

 

اینجا قا‌ئم شهر و ایشان نبات خان شکلات خان می باشند . این خیار را مامانی داده دستش و ایشون اصرار دارن که تا ته بکندش تو حلقش... 

 

 

 

 

اینجا خونه مادر جونمه(مامان بابا) همیشه اینقدر شبیه بازار سید اسمال نیست. ما یه قوشون نوه ایم که وقتی میریم اونجا خونه رو این ریختی میکنیم ... این عکس مخصوص محمده که بهش گفته بودم بچه م چه زلفایی داره....

 

 

 

 

 

این سال تحویل امساله . پسپونک نامبرده روی مبل قابل مشاهده است!!!  ایشان در ذوق ناشی از عیدی غوطه وره و قیافه ش همینه که میبینید 

  

 

 

 

 

 

و ............... 

این عکس تولد ۱ سالگی شاپسر قند عسل 

 

 

نظرات 22 + ارسال نظر
محرمانه(الیا) چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:34 http://www.off-the-record.blogsky.com/

عکس پسرته؟ ماشاا.. خیلی ناز و تپله. چه موهایی داره

بله پسرمه
مشاا... به جونت
جدی تپله؟
امیدوار میشم اینو میگی

مریم پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:36 http://maryam-yadegar.blogspot.com

آخی عزیزم ..من به خدا کلی ماشااله گفتم :)) خیلی دوستش داشتم این پسر قند عسلو. ماچش کن از طرف من:))

ماشاا... به جونت
ممنون
چشم یکی از بی نهایت ماچایی که هر روز و شب میکنمش باشه از طرف تو

سعیده پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:57 http://makhfipesar.persianblog.ir/

سحر خیلی لامصبی
اییییییییییی خداااااا
اینکه دختر نه پسر
دنیای فحش تقدیمت سحر
نمی دونی چه نقشه ای ریخته بودم پیش خودم
اینکه وقتی با مامان عیسی می ری بیرون بگم یه عکس از حسین هم برداره بزاره تو وبلاگش تا ببینمش
خیلی نامردی
خیلی نامردی
زودتر نشونش می دن دختر
ماشالله
۱۰۰۰*ماشالله
از لطفی که به رهام داری هم ممنون
خیلی ازت بدم میاد
سورپرایز کردی در حد کهکشان
قلبا می گم تو روحت
هوراااااااااا
نفس
نفس
نفس
حق داری از چشمای سیاهش بگی از موهای سیاه و پرش بگی
ابرو پیوندی هم که داره
خداااا
پستونکشو
................................

دیدی
دیدی راس میگم میگم نباته شکلاته آب نباته ...
مرسی سعیده
اینقدر ازش تعریف کردی عینهو بادکنک رفتم تو هوا
حالا حالا هم پایین بیا نیستم

سعیده پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:56

نمی دونم امروز دفعه چندمه به اینجا سر می زنم
لــُـپویه من
چونشو نفس
به نظرم به تو رفته
ته چهرش، شیطنت های تو رو می بینم
ای خدا
جیگر طلای من
جیگر جیگر
اینقدر ما رو منتظر این عکسا گذاشتی که از هول نمی دونیم چیکار کنیم!
موهاشو از طرف من بکن
لپاشو سوراخ کن
چونشو گاز بگیر
خودشم تو بغلت اینقدر فشار بده تا از اون ور .........
خدا خدا

سعیده اینقدر لوسم نکن
جو می گردما

سعیده پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:57

نخوندم چی نوشتم
تو حال خودم نبودم
بعدا که تاییدشون کنی می فهمم چه کار کردم
هههههه

جیییییگگگگگگرییییییییییییییییییییییی

صبا پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 http://harfhaiedeltangi.persianblog.ir

ای جااااااااااااااانم.ماشاا...به این پسرنازوخوشگل.چه نبات زعفرونی خوشملی.خداحفظش کنه سحرجان.براش اسپنددودکن عزیزم.البته چشمم شورنیست ها.من عاشق بچه هام.

اختار داری عزیزم
چشمات قشنگه قشنگ میبینه
لطف داری

الهام پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:48 http://elham-91.blogfa.com

چه پسر قند عسلی دارییییییییییییییی.
خدا بهت ببخشه

ممنون از لطف شما
چشمات قشنگ میبینه

دختر ماه پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:27 http://sokoote-sarshar.blogsky.com

میگم پسرت زن نمیخواد؟؟من حاضرما...خیلی خوردنیه!!ایشالا که همیشه سالم و خندون باشه....فقط کاش باباش هم پیشتون بود!

منم حاضرم
کی از دختر ماه بهتر
منتتم میکشم عروس گلم

تو هم همینطور
آره کاش...
اما چاره ای نیست
یه پایان تلخ همیشه بهتر از یه تلخی بی پایانه...

دختر ماه شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:36 http://sokoote-sarshar.blogsky.com

میبینم که نظر من رو تایید نکردی :)
چرا؟چون راجع به پدرش گفتم؟؟اگه فکر میکنی کارت درسته با قدرت وایسا از خودت و کارت دفاع کن عزیزم!!من اون حرف رو بی منظور گفتم.اما تو داری توی ایران این کار رو میکنی و یادت نره مردم ما پوسیده هستند...و این اول شنیدن حرفهاست!!اون وبلاگت رو خوندم...و فهمیدم جریان رو...
بهر حال اگر ناراحتت کردم ببخشید.

نه عزیزم
من از ۴ شنبه عصر تا شنبه صبح به نت دسترسی ندارم
اون چندتا پستی رو هم که تایید کردم به مدد مهمونی رفتن خونه دخترخاله م و اینترنت نامحدود اونا بود
تو اگه بیای واسه من فحش هم بنویسی من تایید میکنم. خیالت تخت

اون ماجرا حق منه.حقمه که یه زندگی رو نخوام. حقمه که نذارم بیشتر ازین بهم ظلم شه. درسته؟

ناراحتم نکردی. تو رفیقمی. از رفقا به این زودیا به دل نمیگیرم

آره اول این حرفاس. مردم ما کمی بی رحمن . گاهی فقط کافیه بفهمی تو جای دیگری نیستی پس سکوت کن
اما ظاهرا این کار سختیه

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 http://mohamed.blogsky.com/

ماشالاه! عجب گل پسریه این نبات زعفرونیه شما!
حتما کلی هم خوش خندس! خدا براتون حفظش کنه! بذار یه ذره دیگه بزرگ شه میبینی چقدر شیرینتر میشه!

در ضمن هول ورت نداره ها فکر کنی حالا دو تا دونه شیوید چیزیه همین روزا عکسای سارا جونم رو میذارم تا معنی گیس رو بدونی!))

سحر پسرت خیلی نازه! حتما اسفند فراموش نشه.)یه خورده هم بیشتر از کاراش بنویس اگه دوست داشتی.)

ماشاا... به جونت
قول بده پیش بانو و ساراو علیرضا طرف نبات باشی !!!!
آره خیلی خوش خنده س. خییییییلی هم مظلومه . حسینه دیگه...

بیشین جات بینیم بابا
گیسای دختر کچلتم دیدم...

ممنون. نازی از خودتون و وجودتونه. چشم مینویسم. جات خالی بود ۴ شنبه احساسات مادرانه م زده بود بالا داشتم میترکیدم...

خانومی شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:07

هزار ماشا الله
عزیزم ابروهای پیوستشو ببین
خدا حفظش که
بابا منم کم کمک دلم نی نی می خواد ۵ ساله ما ازدواج کردیم هنوز آمادگی نداریم!!

دلت نی نی نخواد
دهنت رو سرویس میکنه هوارتا

ما که به هم نزدیکیم . هر وقت هوس نی نی کردی بیا نبات رو دو ساعت ببر حالت رو جوری میاره که تا یک ماه هوس اضافه نکنی

ماشاا... به جونت عزیزم. لطف داری

یه دوست شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 http://justmylife.persianblog.ir

عجب جیگری این پسر
چقدر شیرینه!
خدا نگهش داره( هر کدوم رو دیدم کلی ماشااله گفتما!)

لطف داری عزیزم
خوبی جیگری شیرینی همه از خودته
ماشاا... به جونت...

یک زن شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:57

منم مثل سعیده تو کفم هی میرم بالا هی صفحه را میرم بالا عکسا را از بالا میبینم میام پایین بعد برعکس از کار و زندگیم موندم
خوب شد صبح پستت را ندیدم و گرنه وبلاگ عیسی را هم نمینوشتم
جالبه برام همیشه حس من و سعیده مثل همه
منم فکر میکنم شبیه تو وقتی میبینمش فکر میکنم تو را دارم میبینم مخصوصا چشماش برای همین دارم ثانیه شماری میکنم رای پنجشنبه ۲۰ خرداد ناهر و گلیخ و ددر
در ضمن معلومه که تپله خیلی هم ملوس تپله دلم میخواد
لپشو بکشم بدجوری ادم را وسوسه میکنه به سبک سعیده جانی بچلونه این جیگرو

حس شما و سعیده اندکی درسته
خیلی ها میگن شبیه منه. البته به نظر من شبیه هستیه
با عرض معذرت منظور شما رو از ۵ شنبه ۲۰ خرداد و الباقی کلمات نفهمیدم.
خیلی تپل نیست. صورتش کاملا گرده و البته عکسهاشم از جلوست. اما اعتراف میکنم خیلی دلم میخواست تپل بود
ممنون از اظهار لطف شما.

منا شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:11 http://8daily.blogsky.com/

سلام سحری
خونه نو مبارک
چه حسینیه نازی داری اول فکر کردم دختره!
منکه هر کدوم از عکسا رو دیدم همش میگفتم آخییییی چه نازهههههه وای خنده هاشو ببین چه ناز میخنده
خدا حفظش کنه هیچوقت ازت دورش نکنه
راستی شبیه کیه؟

سلام
ممنون
خیلی ها میگن شبیه دخترهاس. البته الان که موهاشو کوتاه کردیم نه...
جالبه که نوزاد بود هرکی میدیدش میگفت چقدر پسره. آخه خیلی اخمو بود
یه چیزیه وسط من و خاله هستیش
البته خوشگلیاش مال خاله هستیشه

سعیده شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:28

می مردی یه بار هم به من بگی ماشا لله به جونم
تمرین بعدیت با چیه ما می خوای بذاری
هان؟!!!

ماشاا... به جونت
ماشاا... به قدت
ماشاا... به چشم و ابروت
ماشاا... به سعیده

ای ولا ای ولا ای ولا ماشاا... ماشاا... ماشاا...

خوبه؟

[ بدون نام ] شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:08 http://khanoomi.blogsky.com/

من قبول دارم تو بیار من نگهش میدارم جدی میگم
پنج شنبه ها تعطیلم یکی دوبار بیار ما همدیگرو ببینم عادت کنه غریبی نکنه
من کلا با بچه ها کلی دوست میشم
مهمونم دارم مثلا خانوم خونم میبینی رو زمین ولو شدم داریم باهم نقاشی میشیم

باشه اما گفته باشما
بدم به این زودیا پس نمیگیرما...
بعد نگی آی غر زد آی نق زد آی خسته شدم آی کشته شدم....

ماجرا اینه که منم فقط ۵ شنبه جمعه ها وقت دارم مادر باشم
اما به کسی نگو خیلی دلم میخواد ببینمت
بیا یه قرار بوستانی بذاریم

دختر ماه شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:17 http://sokoote-sarshar.blogsky.com

آره دقیقا منظور من هم همین بود که این حقه تو هست که واسه زندگیه خودت ٬خودت تصمیم بگیری...و هیچ کس هم جز تو که با یه نفر سالها زیر یه سقف زندگی کرده نمیتونه اون رو بشناسه!!
و من این رو مطمئنم که تمام تلاشت رو کردی ...

و یادمون نره حق گرفتنیه نه دادنی...

میم. شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:39 http://ourvirtualhome.blogfa.com/

ماشالله
خدانگهش داره ...چه شاه پسری ...قند عسلی ...
ایشالله عروسیش :دی

ماشاا... به جونت
ممنون از لطف و خوبیت

سعیده شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:02

ها خوبه
حالم بهتر شد

ما مخلصیم

کوچولو عیسی دوشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:02

خیلی جالبه سحر جان پس جنابعالی الکی میگی ناهار میایی خونمون و باید ببرمت کافی شاپ و...
الکی میگی دلت میخواد دخترم بشی
اوهواهو اهو
ما قراره یه ناهار و کافی شاپ را به درخواست جنابعالی داشتیم
من فقط تارخش را با تعیین کردم همین
شما مشگلی داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میکشمت سحر اگه نیایی خونت گردن خودت

من معذرت میخوام من چه حرف مفت اضافه ای زدم که تو ازش این نتیجه رو گرفتی که من نمیام خونه تون و کافی شاپ و اینا مالیده س؟؟؟؟؟؟؟؟
اصلا دلت رو صابون نزن .چون بنده ۹ صبح با نون بربری و خامه زنگ در خونه تون رو میزنم....
کی؟؟؟؟؟
من؟؟؟؟؟
من غللللللللللططططططططط میکنم مشکلی داشته باشم. نمیفهمم تو چرا این خیال باطل رو کردی؟؟؟؟؟

مهرداد پنج‌شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:30 http://manam-minevisam.blogsky.com

وووووووووووو!!!!!
به نظر، فوق شیطون میاد!!!

درست به نظر میاد!!!!!

رد پای یک زن پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:53

چون متعجب شدم از تکه ای از نوشته هاتون راجع به پسر عزیزتون اومدم ببینم من چی نوشتم که خودم خبر ندارم.
و باید بگم کامنت یک زن رو بنده ننوشتم.
نمیدونم کی از این عنوان استفاده کرده.
بهر حال پسر با نمکی دارید.خدا حفظش کنه.
امیدوارم روزهای روشنی پیش رو داشته باشید.

ممنون
خدا شما رو هم حفظ کنه
و منم متقابلا همین آرزو رو واسه شما دارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد