تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

تکه ۱۰

۳ شنبه از اداره رفتم خرید 

ویلون و سیلون تو خیابونا. در ابتدای امر یک عدد گوشی تلفن همراه آبی رنگ نوکیا مدل ۶۷۰۰ کردم اندر پاچه باباجون 

سپس به تقلید از مامان عیسی از طرف نبات واسه خودم کادو خریدم. دو عدد مانتو. یکی سفید مشکی یکی مشکی سفید 

و سپس از طرف نبات واسه خاله هستی یه شلوار جین سفید خریدم و یه مانتو از فندی به رنگ کرمی 

بابا فکر کرد این یشنهاد اون بوده . ولی وقتی بابا زنگ زد گفت به مناسبت تولد فاطمه زهرا و روز زن واسه هستی هدیه بخر من کادوم رو خریده بودم.  

دلم میخواد بی مناسبت هدیه دادن رو ادامه بدم. این راهیه واسه اینکه به دیگران بگم دوستشون دارم.  

۳ شنبه رفتیم بابلسر. جای همتون خالی خییییییلی خوش گذشت. نبات دریا رو نشون میداد و میگفت آب آب آب 

میگی نبات آسمون کو دستشو میگیره به سمت آسمون 

بابا میبردش تو آب و آیییییی کیف میکرد 

تا تونست شن بازی کرد و غلط زد تو خاک و خل 

۵ شنبه مراسم روز مادر برپا شد. مامان از هدیه هاش خوشش اومد و هستی حسابی سوپرایز شد. من هم اعلام کردم که از طرف نبات بنا به توصیه یکی از ریفیقام واسه خودم کادو خریدم و چون باید بفهمه دنیا دست کیه و روز مادری گفتن.... اما چون نبات حساب پس انداز نداره فعلا زدم به حسابش تا بعدا باش حساب کنم 

اما من هم در روز مادر سوپرایز شدم بسی

 

 

 

هستی از طرف نبات واسه من کادو خریده بود 

یه شلوار لی - یه تاپ - یه جفت کتونی.... 

اینه دیگه. خواهر اینه. جیگره 

  

امروز تو اداره کولاک بودم از شلوغی. امشب هم خونه مادربزرگم دعوتیم. عمو محمدم از تاجیکستان اومده و ما چترمون به مناسبت دیدار ایشون اونجا بازه..... 

 

برای اموات اس زدم که چه روزی خلوته برای دادگاه و فعلا سوت زده و جواب نداده 

احساس میکنم هفته سختی رو در پیش دارم 

 

راستی برای سمانه دوستم یه خواستگار استاد شده و ایشون شدیدا داره با خودش کلنجار میره که خر بشه یا نشه 

و من براش خوشحالم. به خاطر تجربه این کش و قوس ها و آروم و قرار نداشتن ها... 

چون کار داشتم تیتری گفتم وگرنه میدونید که چونه م گرمه....

نظرات 8 + ارسال نظر
punisher boys یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:15 http://www.punisher-boys.tk

سلام دوست عزیز
خوش حال میشن به من سر بزنی
ما 2 ساله که کشتی کج کار میکنیم.اگه بهم سر بزنی با کشتی کج در ایران آشنا میشی.
اگه موافق تبادل لینک بودی بگو.اگه خواستی منو لینک کنی با اسم (کشتی کج کاران ایران)لینکم کن.
بهم بگو با چه اسمی لینکت کنم تا حتما لینکت کنم.
منتظرم
..................................................................................................
هیچ میدونستی میشه ماهی بیشتر از 500 هزار تومان تا 10 میلیون در ماه از اینترنت درآمد کسب کنی
من بهت پیشنهاد میکنم تو این سایت ثبت نام کنی چون بدون اینکه کاری کنی تو خونه میشینی و پول پارو میکنی
واسه ثبت نام اول پی دی اف آموزشی و بخون که لینکش اینه
http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://punisher-boys.persiangig.com/other/green.pdf
بعدش با این لینک ثبت نام کن
http://tickerbar.info/join_now.ghc?r=265526028
واسه من که بد نبود یعنی عالی بود پیشنهاد میکنم
امتحانش کنی چون امتحانش ضرری نداره
اگه متوجه نشدید به سایتم بیاید اونجا راهنمایی تون میکنم www.punisher-boys.tk
موفق باشی دوست عزیز

دوست عسلی یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:13

سلام
خسته نباشید البته خسته از کارهای روزانه وگرنه تفریح انهم تو بابلسر که خستگی نداره بویژه وقتی که برا مامان هم جشن بگیری و برا هستی کادو بخری و حسین اقا هم برات کادو بخره جالبه نه؟
موفق باشی

سلام
شما هم خسته نباشید
خییییییییلی خوش میگذره
جای شما خالی

کوچولو عیسی دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:14

سلام
خیلی هم تیتری گفتی اما چون میدونم بعد از چند روز نبودن چقدر کار هواره رو سرت اشگال نداره
کادوهات مبارکت باشه دسته هستی درد نکنه که انقدر جیگره و دسته تو همچنین
خوبه که هر دو همدیگر را سوپرایز کردید
دست نبات گلمم درد نکنه میگم از اونجایی که باید نبات جونی بدونه دنیا دست کیه ازش چک هم بگیر بعدا مشگل ساز نشه و بدهکاریش یادش نره
پس نبات خان هم مثل شازده ما عاشقه آبه
راستی برای ناهار پنجشنبه منو با خودتون یعنی بفرمایید چی دوست دارید به غیر از بستنی که تدارکش را ببینیم
در ضمن مامان جان مکرمه را هم بیاریید هر چی باشه دوست داریم علاوه بر عروس و خواهر زن مادرزن را هم زیارت نمائیم

عاشق آبه و البته عاشق ماسه بازی کنار دریا
باورت نمیشه شبا از تو گوشاشم ماسه درمیومد
من یه سوال دارم
به جز من و نبات مهمون دیگه ای هم در ۵شنبه حضور داره؟؟؟
من عیسی رو میخوام. سس بزن بذارش سر سفره همونو میخورم...
ااااااا
میخوای فردا بری پشت سر من صفحه بذاری بگب نه چک زدم نه چونه عروس با تیر و طائفه ش اومد تو خونه؟؟؟؟

سعیده دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:40

به سلامتی
خوشحالم که خوش گذشته
الان حرفم نمیاد
برمیگردم ور می زنم
رخصت

منتظرم

خانومی دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:57

خداروشکر که روحیت رو حفظ میکنی
روزت هم مبارک
پس چرا عکس نذاشتی مخصوصا کنار دریا

کلللللللللی عکس گرفتم
امروز همرام نیست
اما میذارم به زودی

محمد دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:36 http://mohamed.blogsky.com/

به به میبینم که کلی خوش گذشته!
احتمالا حسین اولین باری بود که دریا میدید؟ )

به سمانه هم بگو تو این مدت کل نوارای عاشقانش رو بندازه دور ! خیلی جدی فکر کنه چی از اون پسری که جلوش نشسته میخواد و چی میخواد بهش بده! اصلا حوصله شریک و غرغر و روزمرگیهای کش دار رو داره یا نه! حوصلش رو داره ۵۰ سال با یه نفر دیگه هر روز و شب سر کنه! تحمل خیلی چیزا رو داره یانه!
مزه ی عشق رو میفهمه یا نه! تو رو خدا ازش بپرس اصلا چرا میخوای ازدواج کنی؟ اگه دیدی نمیتونه با یه لبخند و آروم جوابت رو بده و میزنه صحرای کربلا بهش بگو فعلا صبر کن! البته اگه سمانه ۴۰ سالش نشده باشه ها! وگرنه بگو پسررو بچسبه نذاره درره!))

نخیر بار سومش بود
اما دوبار قبل به شدت از دریا و آب میترسید
این بار از تو آب درش میآوردیم گریه میکرد

اگه بخوام بهش مشورت بدم که خطرناکم
چون اوضاعم نامساعده سعی میکنم حتی الامکان سوقش بدم به سمت مشورت با مشاور و دوستایی که قبولشون دارم
میترسم خودم حرفی بزنم
این روزها جدا برای مشاوره آدم قارتیم
بدبختی اینه که پسره به دلش سخت نشسته
اما گیرایی داره که سمانه سه پیچشه (به نظر من حتی امتیازه به نظر سمانه گیره )
امیدوارم مشکلی پیش نیاد
میگم میخوای بفرستمش پیشت مخشو بزنی؟؟؟؟
به شرطی که ضمانت کنی پشیمونش میکنی من پایه م....

محرمانه(الیا) دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 16:26 http://www.off-the-record.blogsky.com/

واااای.. منم هوس شمال کردم بدجور... خوش به حال حسین کوچولو.

خوش به حال دکی....به خاطر داشتن تو....
امیدوارم به همین زودیا یه سفر عاشقانه برین دریا(یا شمال یا جنوب)

مامان عیسی سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:54

تا الان که مهمون دیگه ای نداشتیم راستش میخواستم یکی دیگه از دوستای نتیم را دعوت کنم ولی مردد بودم تو راحت نباشی اینه که اقدامی نکردم
خودمونیم دیگه با کلیه ملحقات مامان و مامان بزرگ و شاید زهرا و یلدا
نگران نباش حرف در نمیاریم فکر میکنیم فیلم هندیه شما اومدید خواستگاری هاهاها

من راحتم دوستم
هرکی عشقته رو دعوت کن

ولی هستی عروستون بشه دیگه فیلم هندی نیستاااااااااا
کاری میکنه که مامان یلدا رو میذارین رو چشم راستتون
بعد نگی نگفتیااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد