الوعده وفا...

سلام 

یه نفس عمیق بکشید 

یه نفس عمیق دیگه... 

حالا چشماتونو آروم ببندید... 

چشماتونو باز کنید و لبخند بزنید... 

ادامه مطلب رو باز کنید... 

در حین باز کردن هی نفس عمیق بکشید... 

آخه میترسم از دیدن اونچه در ادامه مطلبه سکته بزنید خدای نکرده... 

پس نفس عمیق یادتون نره....

یوهوووووووووووو....... 

الوعده وفا... اینم عکسای نبات زعفرونی بامزه ی خوشمزه...  

این عکس مال روزهای کویته... آماده شدیم بریم پدیده شاندیز به صرف میلک شیک سحری...

 

عکس بعدی در لمکده پدیده شاندیز است . وقتی نبات اکیدا شروع کرده بود به چس کاری و هرچی دستمال بود خرد کرد ریخت رو سر و کله ما...  و هستی داد میزد که تو آبروی منو بردی .. آی تو که عرضه بچه داری نداری غلط میکنی میای بیرون و نبات هر از گاهی بش اخم میکرد میگفت اااااااا.....  

 

این عکس مال شمال مجردیه. روزی که تو ذاغ گرما رفتیم به اون پارک کذایی... 

این ورژنش این شکلیه: 

هستی دوربین به دست وایساده من دارم میگم هرکی نبات زعفرونیه دستش بالاااا 

و حسینم جفت دستاشو برده بالا که یعنی خیلی نباته.... 

و هستی میگه قربونت برم شلخته خاله که گوشه پوشکت اومده بیرون (ببخشید دیگه خواستم واقعیتو عینا شرح بدم...) 

   

 

 اینم تو همون پارک مذکوره. این عکس هنر خاله هستی و خاله هدی به طور اشتراکی میباشد. 

این هم کنار ساحل است. قبل ازینکه بره آب بازی و بشه مرد شنی... 

این عکس روزیه که تیپ زدیم رفتیم رستوران. اینجا سرزمین بازیه رستورانه و ایشون نبات هستن در حال ذوقیدن...   

 

نبات در استخر توپ   

 

نبات در ویلا در حال دالی کردن  

نبات در ویلا در حال تقلی بودن و آتیش سوزوندن... 

 

نبات در هتل در شهر مشهد در حال الو کردن با مامانی... 

 

وقتی نبات با خاله هستی دعواش میشه... 

 

نبات میره سر یخچال و هر چی تو یخچاله میریزه بیرون. هر بار هم که یه چیزی درمیاره برمیگرده یه نگاه میکنه ببینه من دعواش میکنم یا نه؟؟؟ 

 

نبات در حیاط رستوران پدیده شاندیز مشهد در حال آب بازی با بابایی. اینجا اولشه البته هنوز نبات آب زده نشده... 

 

دیدی گفتم بپا سکته نکنیییییییییییییی   

مرسی از وقتی که گذاشتی   

تا بعد