تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

تکه تکه های زندگی من

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم...

ماجراهای من و اداره ...

 

 

پرینترم خراب شده. صبح زنگ زدم سایت بیان درستش کنن. دکی ۱۰ جلسه داشت . کارها رو نوشته بودم که اگه اومد دفتر قبل جلسه باش نهایی کنم. یه ساعتی تو اتاقش بودم. اومدم دیدم هنوز پرینتر خرابه...زنگ زدم سایت میگم دست مریزاد شما کار ما رو یک ساعت طول میدین کار بقیه رو چقدر معطل میذارین. مهندس با اعتماد به نفس میگه درستش کردم. خودم شخصا اومدم .. شما تو اتاق تشریف نداشتین...میگم ولی من الان بازم نمیتونم پرینت بگیرم...این چطور درست کردنه؟؟ میگه مگه پرینترتون خراب بود؟؟؟شما فرمودید اسکنر... شاخام دراومد...میگم مهندس من که اسکنر ندارم ... میگه اتفاقا منم دیدم ندارید گفتم لابد منظورتون اسکنر دفتر بوده ... می گم ولی اون که خراب نبود .. میگه من هم دیدم مشکلی نداره برگشتم اومدم بالا............................. 

ایشون فوق لیسانس کامپوتر و رئیس قسمت سایت ما هستند !!!!!!!!! 

 

 

 

یکی از کارهام بخشنامه منابع انسانی بود در رابطه با تغییر ساعت کار... به این مضمون که چون این تغییر مصوبه دولته ما نمیتونیم ازش سرپیچی کنیم... برده بودم که اگه دکتر موافقه امضاش کنه.. وسطاش گفتم البته باز هم میگم اعتراضا خیییلی زیاده ... جمله قصار شما رو هم خدمت خانوم ها گفتم... گفتن به دکتر بگین آدم وقت بذاره مو رنگ کنه خیییلی بهتره که وقت بذاره آدم رنگ کنه...شاخاش دراومد... با تعجب نگام کرد...فهمیدم یادش نیست کی این تیکه کذایی رو انداخته... یادآوری کردم..زد زیر خنده.. گفت آهاااا من منظوری نداشتم... گله کردم گفتم اما من فکر کردم منظورتون به منه...ریز نگام کرد...(من تو اداره خییییلی خانوم باجی لباس میپوشم. مو زیر مقنعه مانتو مشکی شلوار مشکی بی آرایش...به حدی که یه بار یکی از مدیرامون من رو بیرون دید نشناخت.. واسه همین خیلی بهم برخورد دکی اون تیکه رو بهم انداخت) گفت :به خانوما بفرمایید شما رو الگو قرار بدن تو پوشش و متانت اینجوری اگه کسی هم به رنگ موشون گیر بده خیلی راحت میتونن همون فرمایش شما رو تحویلش بدن و زد زیر خنده یعنی من فهمیدم اون تیکه حرف خودته.... و بدین سان از دلم دراومد.... 

 

 

نظرات 21 + ارسال نظر
مسعودساس یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 http://bitormozz.persianblog.ir

سلام
با مطلب: ((چه می کنه این برادر محمود)) به روزم.

خانومی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55

تیکه رو خوب اومده بودی
حال کردم
تو کجا کار مینی؟؟؟؟؟؟؟
خوب فضولیم گل کرد!!

تیکه مال صبا بود...
دمت گرم صبا..
موقع گفتنش خودمم حال کردم...

کوچولو عیسی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:23

دمت گرم تیکت خیلی باحال بود
بسی جیگرم حال اومد این دکترم عجب جونوریه هااااااااااااااا
بهش بگو کار من را رابندازه قول میدم تا رضایت نده موهام را رنگ نکنم ههههههههههههههه

تیکه تقلب از صبا بود..
با تشکر ویژه از ایشون...

چشم. مراتب رو به اطلاعش میرسونم ..فقط عجالتا این بانو چنان بلایی به سرش آورده که گمون نکنم دیگه تا زنده س به هیچ زنی فکر کنه...

خانم هویج یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 http://hawijfamily.danagig.ir

سحر عجب مهندس نابغه ای دارین. بهش بگو ترشی نخوره یه وقت.
عجب جواب دندون شکنی به دکی دادی. خیلی حال کردم.ایول.
راستی سحر جون بابای آقای هویج پدر شوهر نیست واسه من. داییمه و همیشه هم دایی میمونه.اما در اینکه من عروس نمونه م شکی نیست

ازین قسم آدمای نابغه تو اداره کم نداریم....
خدا دایی رو نگه داره براتون. انشاءا... بلا از جونش دور باشه...

فلفل بانو یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 http://pepperandsald.persianblog.ir/

بالاخره پرینتر درست شد

چه عرض کنم ؟؟؟؟

ساحل یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 http://sahelsamin.blogfa.com

منم حال کردم باریکلا صبا چن تاشو واسه منم جور کن
منم صبا عییین بدبختا لباس میپوشم تو اینه کلی حرص میخورم تا میرو اما گاهی زیر ابی میرم و یه کن بگی نگی ضد افتابی چیزی..
مام یه دکی داریم خییییلی باحاله یادمه اسفند اومده بودیم تهران کارگاه وزارت بهداشت یکی از بچه ها ارایش میکرد اونجا و به نسبت محل کار خیلی تغییر کرده بود دکیمون بش گفت خانوم ر انگار اومدی تهرون رنگ و روت خوب شده ساخته بهت..

یه دست گنده بزنید به افتخار صبا...

یه بار یکی از همکارا داشت عکسای تولدش رو بهمون نشون میداد یکی از همکارا بهش گفت آدم باورش نمیشه خانوم های همکارش هم میتونن خوشگل باشن....
اینم از افاضات مملکت ماست دیگه ...

صبا یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 http://harfhaiedeltangi.persianblog.ir

هوراااااااااااااااااااااااا.واینچنین حق دکی کف دستش گذاشته میشود.قابلی نداشت سحرجون
میگم این سایتتون نیرونمیخواداحیاناً؟منم بلدم مثل اون آقای فوق لیسانس کارکنم ها.

قربونت صبا جون
کاش میشد یه عکس از قیافه دکی در اون لحظه واست بذارم ببینی ....
تو یه دونه ای ریفیق...دردونه ای...

ساحل یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:06

سحر خصوصی رو خوندی؟ چیز به درد بخوری توش دستگیرت شد؟؟

عالی بود...
بیشتر باهات در موردش حرف دارم..
عجالتا تو یه امضا بده خانوم دکتر....

کوچولو عیسی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:44

راستی سحر تولدت مبارک فکر میکردم ۱۵ مهری البته حواس ندارم اصلا نمیدونم چندم بود
هر چندم بود مبارک
تولد تولد تولدت مبارک
الهی هزار سال سرت باشه سلامت
همیشه بخندی بمونی تا قیامت



اشک شادی شمع و نگاه کن
که واست میچکه چیکه چیکه
کام همه رو بیا شیرین کن
بیا کیک و ببر تیکه تیکه


آقا من کیک میخوام
سحر جالبه مامان منم میخواست برام کفش بخر

تولدم هنوز نیومده
۲۹ مهره...(و متاسفانه ۵ شنبه س....)

اما مرسی بابت تبریکت
تولد تو این سن و سال و اوضاع مسخره س واقعا....

میخواست بخره یعنی خرید یا نخرید بالخره ؟؟؟

مرضیه یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:43

سلام سحر جون!
ما چند روز نبودیم چه گردوخاکی کردی!!
اول قیافمو تصور کن،بخند:
درحالی که انگار پایین چشم راستم یه بالش بنفش گذاشتن و اشکم هم همینجوری داره میاد،یه چشی و به زور دارم حروف رو از روی کیبورد پیدا میکنم!!خیلی سخته جون تو!
---------
چه حرصایی خوردیا!من جای تو بودم چشم گفتنهای همراه با پوز خند تحویل اموات میدادم!مرد جماعت له میشن اگه حس کنن داری مسخرشون میکنی...
--------
این رئیس قسمت سایتتون احیانا مجرد نیستن؟!؟!دلم رفت،انقدر که باهوشه...
عجب گوشکوبیه!
-------
تیکه صبا باحال بود در حد لالیگا!
منم تو همین مایه هام!از فاطمه بپرس!هرکی شاخ بشه خوب بلدم شاخشو بچینم!
-------
میبینم که زدی تو خط احسان خودمون!
شرمنده مابودجه نداریم واسه تولدت ماشین بخریم،ولی قول میدم با فاطمه "دوتایی" برات آلبوم جدید احسان رو بخریم!(یه وقت ورشکست نشیم دوتایی!!)

هه هه هه هه هه هه هه ه ههههههههه
حالا مگه واجبه جیگرتو گاز گاز.... خوبی ؟؟؟ بهتری؟؟؟
میگم چشم و چالتو زدی داغون کردی یه حالی هم به دماغ و گونه و لب و لوچه ت میدادی .... بعدم یه تتو ابرو و والسلام....

نمیدونی چه روزی به من گذشت...نمایش واقعی صدا و تصویر کلمه سرویس شدن بودم .... ای تف به روح و روان این اموات برسه الساعه...بگو ایششششششششاا....

مجرد میباشن... و البته بسی خوش تیپ خوش لباس و گنده دماغ...به طوریکه در برخورد اول میگی ووووووو طرف چه تیکه ایه .... چنین هم افه سواد و کاربلدی میذاره که تهش ناپیدا... اما دور از جونت باشه اگه کارت بهش گیر کنه.....

راس میگی؟؟؟؟ مرضیه جون یه کلاس واسه من بذار..تضمینی باشه که اگه جواب نداد پولتو بکشم بالا... میگم نمیشه من تلفن این اموات رو بدم بهت یه حالی بهش بدی ؟؟؟؟

قربونت... هرچه از دوست رسد نیکوست
امیدوارم زود زود زود خوب شی...
راستی یه سوال. این تابستونو ازت گرفته بودن که وسط مهر و دانشگاه زدی تو خط عمل ؟؟؟؟

محمد یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:04 http://mohamed.blogsky.com/

اون مهندس سایتتون عجب پیچیه! بی نظیره!آدم کلی میتونه باهاش بخنده احتمالا.

دکی هم خییییییلی بی نمکه.)

اینجا کلا آدما دو دسته ان:
یا تو پیچ اند
یا تو پیچ می باشند...
دسته سومی وجود نداره...

بی نمک گفتی و کردی کبابم...
ماجرا اینه که فکر میکنه چه بچه باحالیه...

ماهی خانوم یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:28 http://mahinameh.blogsky.com

سلام خوشگل کچل موفرفری ناز من قربون اون موهای زیتونی با های لایت قرمزت برمممممممم خوبی خانومی؟! آقا عجب تیکه ی باحالی بودااااااااااااااااااااااااااا
از نبات چه خبر؟ حالش خوبه فداش شم؟ بیا بگو ببینم در چه حاله؟
دوستت دارم خوشگلمممممم

تو از کجا رنگ موهای منو کشف کردی؟؟؟؟
نکنه دوربین مخفی داری تو خونمون ؟؟؟؟
نبات هم خوبه ... ماهی خیلی با مزه شده...یه خیلی میگم یه خیلی میشنوی....

قربون آبجی .منم همینطور

ماهی خانوم یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:37 http://mahinameh.blogsky.com

آی دی رو بده خانومی تا اددت کنم عزیزم

sf22761

اعظم سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:47

واقعا دم صبا گرم با اون تیکه اش.
زیاد ناراحت نباش چندین ساله که اغلب مدیرا ورئیسا خیلی خنگ وبی سوادشدند. حالا باز خوبه دکی از دلت درمیاره.

دمت گرم صبا ..همه حال کردن...
رو دور خوب باشه و منم اعصاب گله داشته باشم آره از دلم درمیاره ولی وای ازون روز که اعصاب نداشته باشه...

خانم هویج سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 http://hawijfamily.danagig.ir

هویج مگه جرئت داره از کسی غیر از من خوشش بیاد؟هان؟

ها ؟؟؟
کی ؟؟؟
هویج ؟؟؟
ها !!!!
نه !!!
عمرا !!!!!

صبا سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:43 http://harfhaiedeltangi.persianblog.ir

سلام دوست جون
خوبی؟نبات خوبه؟
ازهمه دوستان ممنون که منوتشویق کردن.ولی سحرتوکه میدونی بابت همین تیکه هابودکه مدیرامورمالی باهام لج کردو....
امروزم یکی ازدوستام کلافه بهم زنگ زده میگه رئیسم منونیشگون گرفتهزارزارگریه میکرد.واقعاًمملکتی داریم ها.
به روزم گل دختر.

فدای سرت..
مشکل از رئیس بوده وگرنه ما کارمندا گلیم سنبلیم بلبلیم ...

بلههههههههه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دم رئیس گرم...به شخصه واقعا ازش تشکرمیکنم...
خیلی مشتاقم بدونم دوستت بعدش چه کار کرده...

مرضیه سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:15

این اموات خان،فک کنم سگ محل شدن براش بهتر باشه!!
------
سحر جون منم مخم پاره سنگ بر نداشته بود که تابستون عمل نکنم!
دکی عزیز بنده خارجه تشریف داشتن!
------
نبات جیگر من چه طوره؟
عکس خودتو هستی رو که نذاشتی،حداقل یه عکس از خواهر زادم بذار بینی چه قدر جیگرتر شده!!

چه عرض کنم ؟؟؟؟؟؟؟

اوکی هانی...افتاد...دکیت مثل دکی ما ازون با کلاسای ددری تشریف دارن پس ؟؟؟؟

چشم . یه کم اوضاع کاریم بهتر شه و سر کچلم خلوت تر شه حتما....

کوچولو عیسی سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:00

بازم که تاخیر داری
ههههههههههههههه چقدر دقیق میخونی نه عزیز نخرید بنده خدا رفت بیرون و بعد از ۲ ساعت برگشت از ترس اینکه بخره و بعد من بگم چنین و چنان گفت میخواستم برات کفش بخرم یکی هم دیدم خوشم اومد خودت برو ببین اگه خوبه بخر من هم نرفتم حالا چند وقته دیگه مثلا میریم خرید من یه چیزی میخرم ژولش را میده میگه کادو تولدت معمولا اینجوری کادو میده البته به من !!!!!!!!
برای اون یکی دخترش دست به نقد میخره (زهرا را میگم )

مامان منم غالبا پول میده.. اما نه واسه اینکه من سخت پسندم (چون من ازون دسته از آدمام که مغازه اول نشه مغازه دوم قطعا خریدم رو کردم) واسه اینکه اصولا از خرید متنفره (برعکس خودم)
جالبه بدونی مامانم خودش در حد لالیگا سخت سلیقه س. چی بشه یه چیزی براش بخری بپسنده....
هههههههههههههه حسود هرگز نیاسود..
خوبت شده...سالها واسه خودت یکی یه دونه بودی فکر کردی خبریه...حالا که سرت هوو اومد دلم خنک شد...

سمیه سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:27 http://www.datoshu.persianblog.ir

ماجراهای سر کار همیشگی و گاه جالبه منهم سر کار با یکی از همکارامصمیمی ام هر چند روز یه باز زنگ می رنیمبه هم و از اتفاقات سر کار میگیم و چون شیفتی میریمسر کاراتفااقاتی که در شیفتی که نبودیم اتفاق افتادند رووایه هم تعریف میکنیم طوریکه حدود 1 ساعتی پای تلفنیم همه صداشون در میاد که با زفلانیه این حرف های شما تمومی نداره! و این شده سرگرمی ما

خوش به حالت...
من همکاری ندارم که در این حد باهاش صمیمی باشم که بشینیم حرفای جی جی باجی با هم بزنیم...صمیمی ترین همکارام مردن و مردا هم خوب همیشه بینشون یه دیواره با زنها...
اما اعتراف میکنم عاشق صحبتهای جی جی باجیم....اونم از پشت تلفن...اونم بالای یک ساعت...

فلفل بانو چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 http://pepperandsald.persianblog.ir/

هنوز توی پرینترییییییییییییییییی !!!!!!!!!!

نه درومدم خدا بخواد ...

فاطمه چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:57

این آقای مهندس بسی موجبات خنده مون شد!نکن سحر!این رو تعریف میکنی صنف رو زیر سوال میبری!!
---
اگر یه وقت خواستی دکی یا اموات رو له کنی جوری که با کاردک بخوای جمعش کنی و یارو دیگه نتونه سرشو توی جمع بلند کنه و سوختنش رو به وضوح ببینی حتما مرضیه رو باخودت همراه کن!یعنی استعدادش تواین زمینه زبانزده!همینقدر برات بگم که ما تا یکی دوسال اول دوستیمون تقریبا ۷۰درصد روزها باهم قهر بودیم!ولی خب الان دیگه از پس هم برمیایم!!
از افتخارآفرینی های دوسجون اگر خواستی بگو بهت یه وبلاگ معرفی کنم که توش نویسنده ی خودشیفته و پررو و حاضرجوابش رو به مرز کشیدن مو و کوبوندن سر تو دیوار رسونده!

من غلط کنم صنف رو ببرم زیر سوال. این صرفا یه خاطره بود جهت شادی روح اموات !!! اون اموات نه که سایر اموات ....

والا یه رویی بهش انداختم ضایعم کرد. گفت سگ محلش کن. تو یه پارتی بازی کن ببین کاری ازت برنمیاد ؟؟؟؟؟

قهر ؟؟؟؟؟ دروغ میگی !!!!باورم نمیشه....

آره حتما بگو...خیلی دلم میخواد مراسم وادار به مو کنیش رو ببینم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد